خم که شـد ببوسدم خـودمو عقب کشیـدم. هیس هیس کردم: -منو نبوس! سعی کرد به زور بب*وسدم. -ولم کن. -خدایا! بهت نیاز دارم، همونجوری که به نفس کشیـدن نیاز دارم...
طوفان نابودگره، ذاتش اینه. ولی تا حالا راجع به چشم طوفان شنیـدین؟ آرامش محضه! مـیگن زندگی بروک دامس به اخر رسیـده، چیزی که همه جوونیش رو پاش گذاشتـه دیگـه براش خارج از دسترسه. حالا مـیخـواد رو یه هدف جدیـد کـار کنه و یه رابطه عاشقانه اخرین چیزیه که تـو این برهه مـیخـواد.حالا چی مـیشـه عشق با هدف بروک تـو یه پکیج ارائه بشـه؟ چی مـیشـه طوفان بیاد و هدف بروک رو تقدیمش کنه. ولی آیا بروک مـیتـونه به ارامش چشم طوفان، به عشق برسه؟مـیتـونه موانعی که وجود دارن رو رد کنه؟
تقابل دو مرد برای دو زن... بوکسوری دو رگـه برای انتقام خـون پدرش مجبور مـیشـه تـو دِه بمونه و با بدست آوردن شواهد پی مـی بره که زن عموش قاتله. جاهد چشم روی همه چیز مـی بنده و دستـور به قصاص مـی ده اما درست لحظه ی اعدام افسون با جاهد معامله مـی کنه. در قبال بخشش خـواهرش خـونبس جاهد خان مـیشـه... مردی که تـو بی رحمـی همتا نداره... یه مرد قدرتمند و بی رحم در مقابل دختری که گناهکـاره... آیاز معلم جذاب و خـوش استایلی که در روستا مشغول به کـاره اما کـار اصلی اون آموزش نیست... اون مرد در پی انتقام و سواستفادهاس اونم از شاگرد ساکت و منزویش، صنم...