داستان دختری به نام گلبهاره که به دلیل شرایط خانوادگی و تصمـیمات شخصیش برای تحصیل و مستقل شـدن، به تـهران مـیاد و در خـونه ای اقامت مـیکنه که قسمتی از اون ، از سمت مادر بزرگش بهش به ارث رسیـده و از قضا ارن ، پسر دایی و همبازی بچگی شیطون و تخسش که از هیچ موقعیتی برای اذیت و آزار گلبهار غافل نمـیشـه ،اون خـونه رو برای اقامت خـودش انتخاب مـیکنه
- نوع فایل PDF
- زبان فارسی
- تعداد صفحات کامل
نویسنده رمان
دانلود رمان زمان صفر از مدیا خجسته
هم اکنون کاملترین نسخه رمان زمان صفر را در سایت دنیای رمان دانلود کنید
بدون شک این نسخه کاملترین نسخه رمان زمان صفر میباشد
قسمتی از رمان زمان صفر :
صدای آهنگ بلندی است که انکار از جای نزدیکی پخش می شود به سمت پنجره می روم و پرده را کنار می زنم، حیاط به حدی تاریک است که چیزی مشخص نباشد. به عمارت رو به رویم نگاه می کنم. چراغ ها مثل همیشه خاموش است اما به نظر می رسد صدا از همان جاست! یعنی ممکن است روسری ام را سر میکنم و بافت ظریفی از روی پیراهن نخی بلندم می پوشم.
بدون روشن کردن چراغ از اتاقک بیرون می روم. فاصله ی اتاقک تا عمارت رو به رو تنها صد قدم است اما پیمودنش انگار صد سال برایم طول می کشد. شب ها این خانه به حدی ترسناک می شود که انگار همان خانه ی باصفای همیشه نیست و خانه ی ارواح است. از کنار باغچه و درخت توت که میگذرم چشمم به چند موتور سیکلت بزرگ و سیاه رنگ می افتاد که درست کنار درخت پارک شده.
با ترس به پنجره های عمارت نگاه میکنم. شاید هم دزد باشد! دست در جیب پیراهنم فرو می برم. باورم نمی شود که گوشی ام را همراه خودم نیاورده ام تا حداقل به عمو رحیم زنگ بزنم و کمک بخواهم. با مکث به راهی که آمده نگاه میکنم و دلم را به دریا می زنم. بی صدا و آرام آروم همین که پا توی خانه می گذارم، صداها واضح تر می شوند. حالا جز گرومپ گرومپ باند، صدای خنده و صحبت چند نفر را هم می شنوم…
برای خواندن ادامه زمان صفر , آن را دانلود کنید
دانلود رمان زمان صفر از مدیا خجسته
- لینک های دانلود
برای مشاهده لینک های دانلود باید وارد حساب کاربری خود شوید!
ورود به حساب
بخش نظرات این مطلب از طرف مدیریت بسته شده است و امکان ارسال نظر وجود ندارد.