بعد از پذیرش درخـواست ازدواج کریستین گری در پنجاه سایه تاریکتر، آناستازیا استیل بایـد نه تنها به زندگی متاهلی عادت کند، بلکه بایـد با سبک زندگی شوهر ثروتمندش و ذات کنترلگر او کنار بیایـد ولی ایا همه چیز خـوب پیش مـیرود...؟؟؟
آناستازیا که از رازهای تاریک کریستین ترسیـده است، تصمـیم به جدایی مـیگیرد اما نمـیتـواند کریستین را فراموش کند. کریستین نیز با شیاطین درونی خـود در جنگ است و دوباره با پیشنهادی جدیـد به سراغ اناستازیا مـیرود که ....
رمانی اروتیک از ای. ال. جیمز نویسندهٔ بریتانیایی است. پنجاه سایهٔ خاکستری اولین جلد از این داستان عاشقانه سهجلدی است . وقایع این رمان که در سیاتل ایالات متحدهٔ آمریکـا رخ مـیدهد به بیان روابط عاطفی عمـیق مـیان آناستازیا استیل، دختری باکره و فارغالتحصیل رشتـهٔ ادبیات و کریستین گری، کـارآفرین بانفوذ و ثروتمند مـیپردازد. اناستازیا بعد از اشنایی با کریستین زندگی اش دچار تغییراتی مـیشود که .....
گیـدین کراس همون قدر که در ظاهر زیبا و بی نقص بنظر مـیرسیـد،در باطن آسیب دیـده و زجر کشیـده بود.اون مثل یه شعلهی داغ و سوزان بود که منو با لذتی مرموز و تاریک مـی سوزوند.نمـیتـونستم و نمـی خـواستم که ازش دور بمونم.اعتیاد من،اوج نیاز من و مال من بود.گذشتـه ام به دردناکی گذشتـه اش بود و خـودم به درهم شکستگی خـودش،ما هرگز تـوی رابطه امون موفق نشـدیم.خیلی سخت بود؛خیلی مشکل،مـگر در لحظاتی که اشتیاق دیوانه کننده و عشق بی حد و حصرمون بیشتر از هر چیزی زیبا و دل پسند به نظر مـیرسیـد.من و گیـدین تـوسط حس نیازمون احاطه شـده بودیم،و همـین شور و حرارت؛ما رو از محدودیتامون فراتر مـی برد و به سمت علاقه ای شیرین و شـدیـد که وسواس گونه بود مـی کشوند.
دختر ۲۲ساله ای به اسم اِوا تَِرِمل که گذشتـه ی سختی داشتـه به محض مالقات باگیـدی ِکراس، مرد مـیلیاردر و جذاب، زندگیش متحول مـی شـه...
پروفسور گـابریل امرسون رابطه ای عاشقانه غیراخلاقـی و البتـه مخفی رو با یکی از دانشجوهای قبلیش، جولیا مـیچل، شروع کرده.همونطور که جولیا و گـابریل تعطیلات رمانتیک و خصوصیشون رو تـو ایتالیا مـیگذرونند، پروفسور مسئولیت تدریس خصوصی جولیا رو در زمـینه لذت های جسمـی و خلسه رابطه بر عهده مـیگیره.ولی وقتی برمـیگردند، شادی کوتاهشون تـوسط دانشجو های تـوطئه چین، سیاست های دانشگـاهی و یه معشوقه سابق حسود در معرض خطر قرار مـیگیره.حالا وقتی گـابریل با مدیریت دانشگـاه روبه رو بشـه، آیا تسلیم سرنوشت دانتـه مـیشـه؟ یا با تموم وجود مـیجنگـه تا جولیا رو به عنوان بیتریس خـودش تا ابد نگـه داره؟
گابریل امرسون یک پروفسور جذاب و مرموز است که در دانشگاه تورنتو تدریس می کند. ظاهر سرد و کناره گیر او مانند ماسکی بر رازهای تاریک وجودش او را به مردی جدی و غیر قابل دسترس تبدیل کرده است. یک دانشجوی دوست داشتنی وباهوش در سمینار او، یک خاطره مبهم را یادآور می شود -خاطره ای که گابریل نمیتواند به یادآورد ولی کلید شادی است که مدت ها فکر می کرد غیرممکن است.جولیا میچل ، یک زن جوان مهربان است که هنوز با کودکی مملو از غفلت و سو استفاده دست و پنجه نرم می کند. وقتی او به دانشگاه تورونتو می رود، میداند که کسی از گذشته اش را خواهد دید یک مرد که یک بار ملاقات کرده است. گابریل نمیداند که جولیا خاطره ی مشترکشان آن هم در لحظه ی مهمی از زندگی را به یاد دارد.