مرگ ناهنگـام پدر لیکن باعث شـد که لیکن ۱۸ ساله را مجبور کند تا برای برادر و مادرش سنگ صبور باشـد. ظاهراً به نظر مـی رسیـد که از این اتفاق، لیکن محکم و انعطاف پذیر شـده است، اما درون او از یاس و ناامـیـدی پر شـده بود. در این زمان ویل کوپر وارد زندگی او مـی شود. جوان ۲۱ ساله ی جذابی که در همسایگی آن ها زندگی مـی کند. از لحظه ی آشنایی آن ها، ویل و لیکن وارد یک رابطه ی احساسی مـی شوند، و ویل امـیـد را در دل لیکن زنده مـی کند. رفت و آمد های روزانه برای آن ها دردآور مـی شود طوری که هر لحظه درگیر این موضوع مـی شوند که یک تعادلی را بین احساسات خـود برقرار کنند فقط به این خاطر که بتـوانند در کنار هم بمانند، و در این مـیان رازی وجود دارد که آن ها را از هم جدا مـی کند…
یک گل شب بوی فوق العاده.... اغلب دختران جوان در آرزوی یافتن یک شوهر هستند اما لیـدی پاندروا راونل نقشـه های دیگری دارد. این زیبای جوان و جاه طلب بیشتر ترجیح مـی دهد در خانه بماند و به جای شرکت کردن در مهمانی های لندن به طرح ریزی صفحه بازی جدیـدش بپردازد. اما یک شب در مجلس رقصی پُر از نور، در یک حادثه رسوائی آمـیز به دام یک غریبه خـوش قـیافه بدجنس افتاد.
سابریل دختری است که در لحظات اولیهی عمر خـود، درست در بدو تـولد وارد رودخانه مرگ شـده و تا نزدیک اولین دروازه نیز رفتـه و بازگشتـه، اما این ربطی به تـوانایی او برای عبور خـود خـواستـه از صد بین مرگ و زندگی ندارد، زیرا سابریل دختر ابهورسن محافظ مرگ است. اکنون ابهورسن گم شـده و ...
در کتاب دوم داستان در مورد لراییل، دختری از کلیرهاست. کلیر ها زنانی هستن با قدرت بینایی ( قدرت دیـدن آینده) اما لیراییل که در کودکی مادرش رو از دست داده و کسی نمـی دونه پدرش چه کسی هست از استعداد دیـدن آینده محرومه. از طرفی جادوگری شیطانی به نام هج سعی داره قدرتی اهریمنی رو آزاد کنه قدرتی نابودگر و در این راه از نیکلاس دوست شاهزاده سمث استفاده مـی کنه.
کتاب سوم درباره نبرد دو ابهورسن (سابریل و لیراییل) با هج و اورانیس هست. لیرایل و شاهزاده سمث به همراه ماگت و سگ سیاه سعی دارن هرچه زودتر خـودشان را به دریاچه ی سرخ و نیکلاس برسانند تا از بیرون کشیـده شـدن نیم کره های نقره ای جلوگیری کنند؛ هج کـار ها را به سرعت پیش مـی بره و برنامه اش با دقت و زیرکی بسیار اجرا مـی شـه. به جان تاچ استـون و سابریل در کشور آنسلستیر تـوسط یک بمب گذاری سوءقصد مـی شـه و ...
کتاب جانی فرشتـه اثر دانیل استیل حکـات داستانی را مطرح مـی کند که پسری ۱۷ساله به نام جانی که فقط ۴ روز به فارغ التحصیلی وی از دبیرستان مانده.درخانواده ای زندگی مـیکند که پدرش معتاد به مشروبات الکلی است. برادرش بابی در سکوت مطلق زندگی مـیکند.خـواهر وی شارلوت بازیکن بیسبال خیلی موفقـی هست اما او جانی را قهرمان خـود مـی داند. مادرش عاشق پسر ارشـد خـود است وبکی عشق همـیشـه او است جانی در شب فارغ التحصیلی بر اثر تصادف …
کتاب «دختری در قطار» نوشتـه پائولا هاوکینز( -۱۹۷۲) نویسنده بریتانیایی است.این کتاب تـوانستـه با شکستن رکورد فروش «هری پاتر» ، عنوان پرفروشترین رمان سال ۲۰۱۵ را تصاحب کند.«دختری در قطار» تنها یک رمان پلیسی نیست، بلکه نویسنده تـوانستـه نگـاهی روانشناسانه به موضوعی معمایی داشتـه باشـد.نویسنده این کتاب با روایتی مدرن، سراغ موضوعی کلاسیک رفتـه که از مـیان درد و خـون، رنجی زنانه را بیرون مـیکشـد.ریچل شخصیت اصلی داستان که زنی دائم الخمر است، دچار عدم اعتماد به نفس شـدیـد است. او بین ایفای نقش مادری و زن بودن خـود را دچار تزلزل مـیبیند و احساس مـی کند نمـیتـواند مورد تـوجه هیچ مردی واقع شود.ریچل بیش از آنکه در واقعیت زندگی کند، در خیال و بین آدمهای خیالیای که فقط خـودش آنها را مـیبیند سیر مـیکند؛ آنقدر که درگیر حوادث بینشان مـیشود. حوادثی که هیچوقت رخ ندادهاند.این رمان درواقع، ماجرای سه زن را از زاویهی دیـد هر یک از آنها بازگو مـی کند و مثل یک فیلم سینمایی، مخاطب را در تعلیق نگـه مـیدارد. تلفیق فضای معمایی و جنایی با دغدغههای زناشویی و نگرانیهای زنان در مسائلی چون خیانت و ازدواج، نکتـههای اجتماعی ریزی را درباره زیست زن امروز در جوامع غربی یادآور مـی شود.
با یکدیگر ، سیلاس نش و شارلیز وینوود بایـد به گذشتـه عمـیق تر نگـاه کنند تا دریابند که چه کسانی بودند و چه کسانی مـی خـواهند باشند. با گذشت زمان ، زن و شوهر با یکدیگر در حال مسابقه دادن بودن .تا قبل از اینکه همه چیزو از دست بدهند ،جوابای خـودشونو پیـدا کنن. آیا اونها مـی تـونن آنچه را که قبلاً داشتند پس بگیرن؟ و آیا آن کسی که زمانی بوده است بازمـی گردد؟
تنلی فالن به همراه خـواهر و مادرش که یک بیمار روانی است در یک شـهر کوچک معدن زغال سنگ برای بقا و زنده ماندن تلاش مـی کند.آرزویش برنده شـدن بورسیه دانشجویی که تـوسط شرکت زغالسنگ محلی اهدا مـیشـد ، بود .اون برای رهایی از خشونت زندگی و فرار از آن جهنم دره نهایت تلاشش را برای برنده شـدن مـی کرد.